اسکالپل و قلممو: قطعه قطعه شدن بدن در پزشکی و نقاشی معاصر
۲۷ تیر ۱۴۰۰
ارسال شده توسط دکتر فاضل املشی
961 بازدید
Rate this post
میراث طب یونانی که تا روزگاران نزدیک بر اندیشه پزشکان جهان مسلط بود در فرایندی که چندان هم طول نکشید ناگهان دچار فروپاشی شد. این میراث، رویکردی را در طبابت نهادینه کرد که عنصر بنیادین آن نگاه کل گرایانه به بیمار بود که سلامتی را ماحصل تعادل چهار مایع درونی می دید. البته این رویکرد، نگاهی از دور و محدود به سطح بدن بود که تلاشی برای کاوش در زیر پوست آدمی نداشت. اما این رویکرد در نقطه ای به پایان خود نزدیک می شد و البته در همین نیز پزشکی در حال از نو متولد شدن بود. این ققنوس تازه پا به عرصه ظهور گذاشته، به سرعت سنت های پیش از خود را با اصول تجربی جدیدی جایگزین کرد. زمان بسیاری از انقلاب ساختار علم فیزیک بدست نیوتون گالیله و باقی فیزیکدانان گذشته بود اما همان اتفاق این بار برای پزشکی در حال رخ دادن بود اما با چند صد سال اختلاف. در این دوره جدید که پزشکی بالینی در حال ظهور بود دیگر ابر تئوری اخلاط چهارگانه و نگاه کل گرایانه به بیمار جایگاه خود را از دست داده بودند چرا که عصر کالبدشکافی، بافت شناسی، فیزیولوژی و پاتولوژی فرا رسیده بود. نگاه پزشکان از دور نبود و در سطح بدن هم نمی ماند بلکه این بار بدن ها شکافته می شد تا درون آن آشکار شود. بیماری دیگری موجودی پنهان در بدن نبود که پزشک با دیدن آثارش بر تنی مریض، چهره آن را حدس میزد، بلکه این بار چهره داشت، چهره ای که کیفیت ماده را کسب کرده بود. همه چیز در حال تغییر بود؛ دیدن بجای حرف زدن، تجربه کردن به جای نظریه پردازی، نزدیک شدن بجای دور ماندن، فرو رفتن در عمق به جای در سطح ماندن.
انقلاب ساختاری پزشکی در قرن ۱۸ و۱۹منجر به آن شد که نگاه کل گرایانه پزشکان تکه تکه شود تا هر چشم متمرکز بر یک قطعه از بدن گردد چرا که جزییات و پیچیدگی هایی آشکار شده بود که سال ها پزشکان در حسرت یافتن آن ها بودند و اینک فرصت آن بود تا به اندازه سالهای پنهان ماندن شان، دیده شوند. در دوره های مختلف تاریخ پزشکی پیوسته گروه های مختلفی از افراد مشغول به کار بودند و هر کدام نیز زمینه ای نسبتا حرفه ای را برعهده داشتند همچون گروه پزشکان، جراحان، داروسازان، شمن ها، ماما های محلی و دیگر افراد. اما در دوره پزشکی بالینی بود که تخصص های پزشکی نظیر متخصص بیماری های قلبی و متخصص بیماری های عفونی ظهور پیدا نمودند. فرایند تخصصی شدن آخرین قطعات باقی مانده از نگاه کل گرایانه طب یونانی را نیز بر باد داد. به همان ظرافت که در کتب آناتومی اجزای مختلف بدن جدا از هم تشریح می شد نگاه پزشکان نیز معطوف به قطعات شد تا بر آن بیشتر و بیشتر تسلط یابند. دیگر انسان بیمار شده دارای بدنی یکپارچه نبود بلکه بدن اون مجموعه ای از ارگان های جدا از هم نظیر مغز و قلب و ریه بود که با یکدیگر در تعامل بودند. نوزایی در تاریخ دو بار به وقوع پیوست؛ اولین بار زمانی که اندیشه بشر نسبت به انسان و جهان دگرگون شد، دومین بار زمانی که نگاه انسان به بدنش دگرگون شد.
این دگرگونی نه فقط در قالب یک اندیشه علمی بلکه در نگرش نقاشان به بدن هم در حال شکل گرفتن بود. نمونه بارز آن اثر «هنرمند از پای درآمده» هنری فوسلی نقاش سوئیسی می بشاد. آنچه که به آشکار در مرکز این اغتشاش گچ و مرکب قرار دارد یک فقدان است. اما فقدان چه چیز؟ آنچه که از دست رفته است تمامیت است، کلیت است، یکپارچگیست. هنرمند کوچک در سوگ بر باد رفتن رویای بزرگ مدرنیته است که سنگ بنای آن در روزگاران روشنگری گذاشته شده بود و اینک ویرانه ای از آن بیشتر بر جای نمانده. این تلاشی را می توان نتیجه ی رویایی انسان با برهنگی واقعیت جهان مدرن و پسامدرن دانست. دست کم در روزگاران گذشته آرمانی برای بدل شدن انسان به ابرانسان موجود بود اما اینکه تمامیت انسان بیش از پیش در برابر واقعیت، حقیقت و جهان شکننده بنظر میرسد.
آنچه که نقاش میکشد و پزشک به آن می اندیشد تکه هایی از بدن هستند. تکه هایی که برحسب عادت در تجربه زیسته ما نیز جداگانه از هم ادراک میشوند. بطور روزمره، تمامیت یک بدن هیچ گاه سوژه ادراک قرار نمی گیرد اما هنگامی که یک سردرد یا گلودرد تمام توجه ما را معطوف به نقطه ای در بدن می کند ادراک ما نیز از بدن خود قطعه قطعه می شود. چنین بنظر میرسد که بدن تکهتکه شده بیش از بدن یکپارچه به ادراک درونی انسان از بدن نزدیک باشد و جریانی که در ذهن پزشکان و نقاشان نیز می گذرد غریبه با این امر نیست. در عصر حاضر و مشخص شدن تعاملات بی کران ارگان های درون بدن، پزشکان در به آن وا داشته است تا با حفظ تمرکز بر قطعه ای از بدن، کلیت آن را نیز از دست ندهند. رویکردی متفاوت و تجمیعی به بدن که در تلاش است با حفظ تمرکز بر قطعه های بدن آنها را در بستر یک کل باز تعریف نماید. بنظر می رسد برای بار دیگر نگاه ما به بدن در معرض دگرگونیست: قطعات نسبتا مستقل از یکدیگر که در مرزی مشخص به نام تن در کنار هم واقع شده اند. اما تصویر این بدن پسامدرن چگونه خواهد بود؟ کجا می توان آن را دید؟ بر روی بوم و یا در موزه های آثار هنری؟ سری به درمانگاه ها بزنید تا نقاشی زنده ای از این بدن تازه موجودیت یافته را با وضوح تمام مشاهده کنید.
- با نگاهی به کتاب بدن تکه تکه شده، نوشته ی لیندا ناکلین، ترجمه مجید اخگر، انتشارات بیدگل ۱۳۹۹
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
بسیار مطلب جالبی بود. ممنون از قلم خوبتون. نگاه تازه و قابل تفکری بود به انسان، پزشکی و هنر. وقتی اولین بار تو دوران دانشجویی رفتم اتاق عمل و جراحی لاپاراتومی رو دیدم متوجه این عظمت هنری بدن انسان شدم.🌹